امروزه، حق برخورداری طرفیت دعوا از وکیلمدافع و حتی الزام به داشتن وکیل در تمام مراحل دادخواهی و مرافعات حقوقی-کیفری، یکی از موازین منصفانه در رسیدگی به منازعات به شمار میرود؛ بهگونهای که فقدان آن هرگونه قضاوت و دادرسی را خدشهپذیر میکند. از اِشکالهای مهم در رسیدگیهای قضایی، نبود وکیلمدافع است که هرگونه داوری را در مظان ابهام و تردید مواجه میسازد و تطبیق و اجرای عدالت را زیر سؤال میبرد. از همین رو، در عصر کنونی، «حرفۀ وکالت دفاع» گسترش و اهمیت وافر یافته و افرادی در مراکز علمی و دانشگاهها برای این امر، آموزش و تربیت میشوند. این موضوع در تمام نظامهای قضایی ازجمله نظام قضایی اسلام بهعنوان ضرورتی اجتنابناپذیر مطرح است. وکالت دفاع امروزی در تاریخ نظام قضایی اسلام از صدر اسلام و عصر نبوی (ص) تاکنون رایج بوده و کسی نمیتواند به رد و انکار آن بپردازد. وجود برخی تفاوتها در شرایط و احکام وکالت دفاع موجب نگاه بدبینانه نسبت به این حرفه شده که سبب گردیده برخی به حرمت چنین حرفهای تمایل و رأی دهند. این نظر شاذ و نادر فقهی، پیامدهای منفی ازجمله ایجاد محدودیتهایی نسبت به حرفۀ وکالت و فعالیت وکلای مدافع داشته است. درمقالۀ پیش رو، بطلان و ضعف نظریۀ مزبور با استفاده از سیره، ادله و منابع فقهی نمایان گردیده است.