از مباحث اساسی در حوزه حقوق جزای بین الملل، اصل صلاحیتها است که به لحاظ قلمرو مکانی و فراتر از آن به صلاحیتهای سرزمینی، شخصی، حمایتی و جهانی تقسیم می گردد. اصل صلاحیت جهانی با توجه به تکمیلی بودن صلاحیت دیوان جزای بینالملل، در راستای تعقیب و محاکمه جناتیکاران بینالمللی و حفاظت از نظم و امنیت کشورها در سطح داخلی و بینالمللی برای محاکم ملی دولتها تاسیس شده است. به موجب این اصل تمامی کشورها حق محاکمه جنایتکاران بین المللی را دارد و با توجه به فرعی بودن آن با شرایط خاص و در صورت نبود سایر صلاحیتها، توسط محاکم داخلی دولتها قابل تطبیق است. در این پژوهش تلاش براین است که با روش کتابخانهای به بررسی صلاحیت جهانی، مبانی و شرایط اجرای آن از منظر اسناد بینالمللی و حقوق جزای افغانستان پرداخته و این اصل مورد توصیف و بررسی قرار گیرد. پذیریش این اصل همانند عضویت در اساسنامه رم اختیاری بوده و به همین دلیل رویه واحدی از سوی کشورها در زمینه پذیریش و جرایم تحت شمول این صلاحیت وجود ندارد و لذا در مقام تطبیق با چالشهای حقوقی و غیرحقوقی مواجه است اما در مجموع نمونههای عملی این اصل حاکی از کارکرد موثر آن در زمینه مبارزه با جرایم بینالمللی به ویژه برای کشورهای ضعیف است.